داستانهایی که آنها با من در میان میگذاشتند، باورنکردنی بود. مادری من را به پسرش معرفی کرد که روی سینهاش اتیکت «بیشفعال» و «دچار اختلال یادگیری» سنجاق شده بود. او با استفاده از اصول مدیریت وضعیت که در این کتاب یاد داده شده بود، نه تنها موفق شده بود داروی ریتالین او را قطع کند، بلکه آنها از آن زمان به کالیفرنیا آمده بودند، روی پسرش آزمایش مجدد صورت گرفته بود و او دارای سطحی از نبوغ ارزیابی شده بود. باید وقتی مادر اتیکت جدید او را به من نشان میداد، چهرۀ پسر را میدیدید. مرد متشخصی از این میگفت که چگونه خود را با استفاده از برخی تکنیکهای شرطیسازی موفقیت که در این کتاب یاد خواهید گرفت، از کوکائین نجات داده است. زوجی پنجاه و چندساله میگفتند که پس از پانزده سال زندگی، در آستانۀ طلاق بودهاند تا اینکه دربارۀ قوانین شخصی آموختهاند. فروشندهای به من گفت که چگونه درآمد ماهیانهاش تنها ظرف شش ماه از ۲۰۰۰ دلار به ۱۲۰۰۰ دلار افزایش یافته، و کارآفرینی گفت که ارزش شرکتش را ظرف مدت هجده ماه با به کار بستن اصول پرسشهای کیفی و مدیریت احساسات به بیش از ۳ میلیون دلار رسانده است. زن جوان دوستداشتنیای تصویری از خودش در گذشته به من نشان داد و گفت که پنجاه و دو پوند با به کار بستن اصول اهرم که با جزئیات در این کتاب آمده وزن کم کرده است.
به حدی تحت تأثیر احساسات افراد درون سالن قرار گرفته بودم که بغض گلویم را گرفته بود، و ابتدا نمیتوانستم صحبت کنم. در حالی که به حضّار نگاه میکردم و ۵۰۰۰ چهرۀ لبخندزنان، شاد، و دوستداشتنی میدیدم، در آن لحظه دریافتم که در حال زیستن رؤیایم هستم! چه احساسی بود که میدانستم ورای سایۀ یک تردید، من اطلاعات، راهکارها، فلسفهها، و مهارتهایی را داشتم که میتوانست هر یک از این افراد را قدرت بخشد تا تغییراتی که خواهانش هستند را در زندگی خود ایجاد کنند! سیلی از تصاویر و احساسات بر من جاری شد. تجربهای را به خاطر آوردم که مربوط به چند سال قبل بود؛ در حالی که در آپارتمان مجردی کوچکم در ونیز کالیفرنیا نشسته بودم، و تکوتنها در حال گوش دادن به آهنگ نیل دیاموند میگریستم: «هستم، نگفتم، به هیچکس اونجا. و هیچکس صدامو نشنید، هیچکس حتی صندلی. گفتم هستم، فریاد زدم، هستم. و من گم شدم، و حتی نمیتونم بگم چرا، هنوز تنها هستم.» به خاطر آوردم که احساس میکردم گویی زندگیام اهمیتی ندارد، گویی رخدادهای جهان من را در کنترل خود دارد. همچنین، لحظهای را که زندگیام تغییر کرد به خاطر میآورم؛ لحظهای که سرانجام گفتم «کافیه! میدونم که خیلی بیشتر از چیزی هستم که به لحاظ ذهنی، احساسی، و فیزیکی در زندگیم نشون میدم.» من تصمیمی در آن لحظه گرفتم که زندگیام را برای همیشه تغییر داد. تصمیم گرفتم که تقریباً همۀ جنبههای زندگیام را تغییر دهم. تصمیم گرفتم که هرگز دوباره کمتر از آنچه که میتوانم نباشم. چه کسی حدس میزد که این تصمیم من را به چنین لحظۀ باورنکردنیای برساند؟
پیشنهاد شگفت انگیز
بیداری غول درون- جلد یکم
ناشر : کتیبه پارسیدسته: انطباق پذیری, خودیاری, روانشناسی
موجودی:
69 موجود در انبار
اگر بخواهم در یک جمله و خیلی ساده چکیدۀ این کتاب را بیاورم، میگویم «برای موفقیت باید بتوانید بر احساسات، جسم، روابط، باورها، و امور مالیتان، به بیان دیگر همۀ عرصههای زندگیتان تسلط یابید و به زعم رابینز رؤیاهایتان را به تسخیر خود درآورید». در این اثر شگفتانگیز آنتونی رابینز مؤثرترین استراتژیهای خود را برای مدیریت احساسات، جسم، روابط، امور مالی، و زندگی به شما عرضه میدارد. این متخصص بنام در روانشناسی تغییر به واسطۀ برنامهای گام به گام درسهای بنیادین تسلط بر نفس را آموزش میدهد که یاریبخش شما در کشف هدف حقیقیتان، در دست گرفتن کنترل زندگیتان، و مهار نیروهایی خواهد بود که سرنوشت شما را شکل میدهند.
موجود در انبار
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.